اومده بهم می گه پاشو می خوام میلمو چک کنم!
می گم بله؟!! میلتون؟!!!
می گه اگه قول بدی اذیتم نکنی وبلاگمم نشونت می دم!
می گم جاااااااان؟! وبلاگ هم هست تو برنامه ی کاری اینترنتتون؟!! چه خوب... اما من الان کار دارم خب...
می زنه!
می گم چرا می زنی؟ خب کار دارم، فرهنگتونو به خون من آلوده نکنین!
باز می زنه!
می گم نه واقعا باید شرایط شما رو درک کنم! چه معنی داره من نشسته باشم شما معطل بشین!...
شب موقع خواب اومده می گه پاشو می خوام باهات حرف بزنم؛ دلم گرفته. می گم خب الان دقیقا ساعت سه و بیست دقیقست. چهار ساعت دیگه خدا عمر پر برکت بده پا می شیم و دل سیییییر حرف می زنیم! می گه نه! الان!!!می گم دقیقا الان؟! می گه بله! می گم خب الان بیشتر به ساعت خواب می خوره نه گفتمان! می زنه! می گم خب حداقل دو ساعت دیگه! باز می زنه! می گم خب بهتر که فکر می کنم می بینم نمی دونم چرا الان یه دفعه دلم خواست یکی شروع کنه به حرف زدن منم بشنوم!...
درخواست کمک: دوستان کسی پشه کش قوی می شناسه که تضمینی جواب بده! اینا دارن ما رو هم از خونه بیرون می کنن!!!
این سه تا پست بالا را خواندم . همش خیلی زیبا بود . خیلی . مخصوصا شعره
چشم نزنی : من بعد از اینکه همه ی دوستان و اقوام وبلاگیو بیدار کردم خودم رفتم خوابیدم ! تازه فردا هم برنامم همینه !
جالب می شویم : انصافا جالب بود . / شدیدا پشه ها بی شمار شدن این روز ها . دقیقا هم همینجا یقه ی منو می گیرن (پشت کامپیوتر و روی تخت) ، بهترین چیزی که مهارشون می کنه : پنکه !
سلام اخوی
باز هم در شعر نظرمون مشترکه :)
آفرین... باریکلا... خیلی خوبه... اخوی خودمی دیگه...
جالب تر اینه دیگه داریم وسایل ضروری رو برمی داریم بریم از خونه!!! خیلی خوبه... شنیدم پشه ها اعلام کردن از من بیشتر از بقیه بدشون میاد؛ می بینی تو رو خدا؟!!!.......... :( :( :(
این چند روزه دیگه حسابی دیوانه ام کردند . دیشب روی تختم داشتم شعر می گفتم که گله ای حمله کردند . بعد آخر یکیشان داشت می رفت تو چشمم ، منم آمدم بزنم زدم چشم و چالم را کور کردم ):
البته پشه هه جان سسالم به در برد و به ما خندید (:
هم دردیم اخوی :(